پیام نما

ایرانگردی و جهانگردی عدالت عابدینی

پیام نما

ایرانگردی و جهانگردی عدالت عابدینی

پیام نما
پیوندهای روزانه

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

خطب شکن

زمانی که اسکندر مقدونی با 40 هزار نیروی نظامی اش از فتح هندوستان مغرورانه بر می گشت، اصلا فکرش را نمی کرد که در دشت لوت گرفتار شود. و چنان شود که 30 هزار نفر از نیروهایش را آنجا بی هیچ جنگی از دست بدهد. آنها در دستان کویر بودند. کویر با آنان چنان کرد که خودشان شدند قاتل خودشان.

اسکندر نمی دانست که کویر مردمان خودش را دارد.

ایران کشوری است که از دو کویر بزرگ به نام های کویرمرکزی ایران و کویر لوت تشکیل شده است.

کویر لوت به جهت بالا بودن زیاد درجه حرارت، ارتفاع ماسه بادی ها و طول کلوت ها دارای رتبه های حائز اهمیت در سطح جهان است.

کویر مرکزی هم از شهرها و روستاهای دیدنی و مناطق طبیعی متعددی تشکیل شده است که گردشگران زیادی را به سمت خود می کشاند.

همچنین مستشرقانی چون سوئن هدین سوئدی، آلفونس گابریل اتریشی، خانیکوف روسی به این کویرها آمده اند و به تحقیق و تفحص در مورد آن پرداخته اند. مارکوپلو هم در سفرهایش اشاره به این مکان ها می کند.

آران و بیدگل از شهرهای مهمی کویر در استان اصفهان است. شهری که در شمال استان واقع شده است و چسبیده به شهرستان کاشان است.

مهمترین منطقه طبیعی دیدنی این شهر کویر مرنجاب است. کویری که دارای کاروانسرایی از زمان شاه عباس برای  حفظ امنیت بوده است.

 فاصله شصت کیلومتری آران تا کاروانسرا  جاده خاکی است. در همین جاده و در فاصله 25 کیلومتری آران منطقه ای به نام خطب شکن قرار دارد.  شیب تندی دارد. همین شب باعث شده است که در زمان هایی موتور سوارها و دوچرخه سوارها به آنجا بیایند.

خطب شکن آران و بیدگل

اما سمت راست جاده جاذبه دیگری است که بیشتر بومیان منطقه آن را می شناسند. نامش خطب شکن است.

وجه تسیمه خطب به کجاوه شتر بر می گردد. پایین ترین قسمت کجاوه را چوبی تشکیل می دهد. به هنگام پایین آمدند کاروان های شدن از این منطقه، بر اثر تکان زیاد شتر، خطب می شکست. به خصوص کسانی که تازه وارد بودند. به همین خاطر نامش به خطب شکن معروف شده است.

همین خطب از دو قسمت خطب یک و دو تشکیل شده است. در خطب دو تنگه ای است که در میان مردم بومی به نام تنگ سرخ، تنگ ظلمات یا تنگ زاغی معروف است.

این تنگه بر اثر فرسایش آبی و خاکی به وجود آمده است. در بستر تنگ، آب شوری جریان دارد . فقط گیاهان مقاومی چون گز و تاغ توانسته اند در اینجا دوام بیاورند.

کویر سیازگه

 

خطب شکن آران و بیدگل

 

کویر سیازگه

 

مزارع آران و بیدگل

 

انار کویری

 

انار در کویر

 

کویر سیازگه

 

خطب شکن آران و بیدگل

 

خطب شکن آران و بیدگل

 

خطب شکن آران و بیدگل

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

روستای ابرجس

  • ایرانی ها بو می دهند!

این نقل قول از فرزند دوستی است که سالها قبل به خارج از کشور مهاجرت کرده است.

ببینید شاید این حرف فرزند دوستم درست باشد. چرا که سالهاست در خارج از کشور بوده است و فرزندش هم در آنجا بزرگ شده است. اما از دوستم انتظار نداشتم به این راحتی این حرف را بپذیرد و اصلا دیگر ایران نیاید.

خب این حکایت بعضی از ایرانیانی است که در خارج از ایران زندگی می کنند.

حالا بیاییم ایران خودمان.

کسانی هستند که از بیرون قم چنین قضاوتی در مورد آن می کنند. آدم هایی  دیده ام که اصلا پایشان را به قم نگذاشتند و یک بد و بیراه هایی می گویند که نپرس.

حالا برویم داخل قم.

داخل قم هم باز این تقسیم بندی وجود دارد.

یک طرف شهر مربوط آدم خوب ها است و دیگر تحت سیطره آدم بدها!

از قضا من هم در  قسمت آدم بدها هستم. حالا من چه خاکی به سرم بریزم!؟

هیچ خاکی!

من اصلا اهمیت نمی دهم و بسیار هم لذت می برم، چرا که جنبه های منفی را خط می زنم و به مثبت ها نگاه می کنم.

 شاید خودم و  برخی افراد به خاطر آب شور سابق قم و برخی رفتارها از قمی ها خاطرات بد داشته باشیم ولی این ها دلیل نمی شود همه چیز و همه کَس را به یک چشم دید. بدی ها را پررنگ کرد و خوبی را فراموش.

در قم همه جور و همه رنگ آدمی زندگی کنند در هر قسمت از آن

در مورد ایران هم همینطور است.

هیچ وقت نباید جزء را به حساب کل گذاشت.

منفی نگری زندگی را به زهری گزنده تبدیل می کند.

طبیعت قم هم از این قضاوت ها در امان نمانده است. بیشتر آدم ها وقتی می خواهند از قم بگویند به منطقه شوره زار و بیابانی و کویر اشاره می کنند.  هر چندکه اینها هم دیدنی های خاص خودش را دارد.

اما لایه های دیدنی و ناشناخته زیادی در این شهر هستند که در اینجا به یکی از آنها یعنی روستای ابرجس خواهم پرداخت.

روستای ابرجس را اولین بار است که وارد می شوم. برای ورود بر روستا باید از پلی که بر روی رودخانه ای قرار دارد عبور کرد. روستا بر دامنه  تپه ای قرار گرفته است. کوچه خیابان ها به زیبایی سنگفرش شده اند

خانه ها بیشتر نوسازی هستند ولی تک و توک خانه های کاه گلی هم دیده می شود.

از دهیار نتوانستم اطلاعات زیادی بگیرم که آن هم احتمالا به مشغولیت کاری اش بر می گردد. اما پرسان پرسان می توانم اطلاعاتم را از روستا کامل تر و کامل تر کنم و مردم تا می توانستند کمک می کردند.

روستای ابرجس با طبیعتی بکر و دست نخوره در 42 کیلومتری جنوب قم است. روستایی خوش آب و هوا  که قدمتی 5 هزار ساله دارد.

روستاهای بیدهند و کرمجگان هم در امتداد این روستا قرار دارند. رودخانه پر آب «دره باغ» از میان این روستاها عبور می کند. کوه هایی با دو تا سه هزار متر ارتفاع این روستاها را احاطه کردند. کوه هلیل معروف ترین کوه این منطقه است که کوهنوردان زیادی هم برای صعود به این کوه می آیند.

به خاطر تنوع آب و هوا در این روستا محصولاتی چون گردو، بادام، قیصی، انجیر و گیلاس در این روستا به عمل می آیند.

مردم علاوه بر کشاورزی و باغداری به  زنبورداری هم مشغول هستند. البته نه فقط در این روستا. بنا به شرایط فصلی به جاهای دیگر هم می روند.

روستای ابرجس

در حین گشت و گذار در روستا با اسماعیل اسماعیلی مرد باصفای بیدهندی آشنا می شوم.

روبروی کلبه دنج اش از هوای لطیف پاییزی استفاده می برد. اتاقک دنج و مناسبی در آنجا دارد.

مهمان  چایی داغ و صحبت های خوب او می شوم.

بنا به تجربه شخصی اش حرفی می زند که برایم به یادگار می ماند  و  آن هم به قدرت اراده بر می گردد.

او می گوید انسان اگر بخواهد و اراده داشته باشد می تواند با یک سوزن کوه را هم جابجا کند.

روستای ابرجس

 

روستای ابرجس

 

روستای ابرجس

 

روستای ابرجس

 

روستای ابرجس

 

روستای ابرجس

 

روستای ابرجس

 

روستای ابرجس

 

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

بعد از صحبت های هومن طاقت ادامه صحبت نداشتم. داستان از کلبه زیبایی شروع می شود هومن به زیبایی هر چه تمام آن را تزئین کرده است. 
واقعا چه دلیل و انگیزه ای برای ساختن این کلبه کاجی وجود دارد؟
محال است کسی اولین بار از جلوی این خانه رد شود و نایستاد! مگر اینکه نابینا باشد.  نابینا هم با بوی گل و کاج و به به و چه چه مردم به ناچار می ایستد. 
اولین بار هم نیست که اینجا آمدم. خیلی وقت پیش دیده بودمش، ولی نه با این بزک و تزئینات. 

 


میوه های کاج به طور عمودی بر روی دیوار چسبانده و به سمت بالا چیده شده اند. 
پای دیوار و میانه های آن چندین گلدان چوبی بزرگ و  کوچک با گل های رنگارنگ هستند؛ گل هایی به رنگ سرخ و زرد و سفید وبنفش.
جملاتی هم بر روی چوب های بلند دراز نوشته شده اند. 
پلاک خانه هم به طرز ماهرانه ای بر روی چوب  حک شده است. 
دخترها و پسرهایی هم جلوی خانه ایستادند و فرت فرت عکس سلفی می اندازند. انگار که خودشان تزئین کرده باشند، و حالا می خواهند شاهکارشان را به تمام عالم نشان دهند. 
ما هم نتوانستیم تعجب مان را پنهان کنیم. اول از همه خودم دوربین را در آوردم. 
ورود به داخل خانه برای عموم ممنوع است. اما ما که جزو خواص هستیم و آشنای صاحبخانه!عجب خوش به حالی!
هومن پشت سر هم می گوید بفرمایید داخل خونه! جلوی در بده. 
-    اتفاقا جلوی در خیلی خوبه! 
-    بیایید تو خونه! اینجا قشنگ تره


من با کمی اکراه وارد می شوم. واقعا معرکه است. داخل هم تا چشم کار می کند گل و گیاه و کلی اشیا قدیمی بر در و دیوار است. 


  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

شتر دو کوهانه در روستای قاسم آباد ابوزیدآباد

 

باور کردنی نیست! مگر شتر اشک می ریزد!؟
این را از سید نجات می پرسم. او از جوانی کار شتربانی کرده است. الان  که شصت سال دارد همین کار را انجام می دهد. ارتباط عمیقی با شترها دارد؛ ارتباطی کاملا عاطفی.
می گوید شترها به او عادت دارند. از خاطره اش می گوید که سالها قبل به خاطر بیماری اش چهل روز نتوانسته شترها را ببیند.

سید نجات با شترهایش


اما بعد از سلامتی وقتی به سمت آنها رفت. بچه شتری در حالی که اشک دور چشمانشان حلقه بسته بود، به سمتش می آید.
یعنی واقعا اشک بوده!؟ چه چیزی باعث اشکش شده؟
او که تجربه گرانی و تورم، نرخ روز افزون دلار و کالا و وضع به هم ریخته بورس و کرونا را نداشته، شکست عشقی هم که نخورده اصلا قد و قواره اش به این حرفها نمی خورد.
شاید به صورت طبیعی اشکش در آمده.
پس چرا بچه شتر به سمت او دویده است؟ پس می فهمد. خوب هم می فهمد. درک می کند.

 

ابراهیم ساربان
ابراهیم هم یک ساربان جوان دیگر است.
او هم با شترها خیلی دوست است. علاقه خاصی به آنها دارد.
او می گوید تمام عمرش را می خواهد با این شترها به سر کند.
البته از کینه شتری هم می گوید. می گوید زمستان فصل مستی شتر است. در آن هنگام شترها خیلی عصبی به نظر می رسند. در این هنگام باید از سروکار گذاشتن شتر پرهیز کرد. احتمال حمله آنها وجود دارد. 
خاطره ای را هم در این مورد تعریف می کند. 
شتری او را تعقیب می کند. او هم به کلبه ای پناه برده بود. شتر خیلی تلاش می کرد تا وارد کلبه شود و به او آسیب برساند. این کار میسر نمی شود. بعد از ساعتی او آنجا را ترک می کند. 
ولی با یان همه از عشق خالص به شتر می گوید. اینکه او همیشه با شترهایش خواهد ماند. 
چه رازی در این کشتی بیابان است.
و حالا در مورد ویژگی های شتر بگویم که همه جالب هستند. 
شترهای یا کوهان دار هستند یا بی کوهان.

شتر بسیار بزرگ در دشت مسیله


انواع شترهای کوهان دار و  دوکوهانه در آسیا زندگی می کنند.
شترهای بی کوهان هم در امریکای جنوبی هستند.
وزن شتر 750 الی 850 کیلوگرم است.
آنها توانایی حمل 200 کیلوگرم بار را دارند .
عرب ها به شتر کشتی صحرا می گویند .
چرا که شتر تحمل شرایط سخت صحرا در گرمای سوزان تابستان دارد. 
و  با کمبود آب و علوفه راحت کنار می آید.

نگاه شتر
مژه ها و پلک های شتر به گونه ای هست که می تواند از ورود طوفان شدید به  چشم جلوگیری کند و از تابش شدید نور آفتاب  محافظت می کند.
کوهان شتر از پی و چربی است که 10 تا 13 کیلوگرم وزن دارد.
چربی  کوهان در فرایند هضم، شکسته و هیدروژن آزاد می کند.
این هیدروژن با اکسیزن تنفسی ترکیب شده و مقداری آب اضافی تولید می کند.
کف پای بزرگ و مسطح مانع از فرو رفتن شترها در ریگزارها می شود .
در صورت تغذیه از گیاهان سبز، می توانند تا ماه ها آب ننوشند. 
در غیر این صورت یک هفته بدون آب و 10 روز گرسنگی را تحمل  می کند.
شتر بعد از یک تشنگی طولانی می تواند تا 110 لیتر آب بنوشد
عمر شترها معمولا 30 سال تا 50 سال است.
پشم و پوست شتر برای ریسندگی، پارچه بافی و کفش دوزی استفاده می شود. 
از شیر شتر، ماست نمی توان تهیه کرد اما دوغ  و کشک خوبی دارد و به این زودی ها خراب نمی شود.

کودک و شتر در چابهار

  • عدالت عابدینی