پیام نما

ایرانگردی و جهانگردی عدالت عابدینی

پیام نما

ایرانگردی و جهانگردی عدالت عابدینی

پیام نما
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با موضوع «جهانگردی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

در روزهای پایان سال 1402 که برف پربرکت کشورمان را سفید پوش کرده، اولین کتابم چاپ شد.

کتاب «آقای استالین! دوشنبه یادتان نرود»

سفرنامه مصور ویدئویی دوچرخه سواری در تاجیکستان

اینفوگرافیک 3 هزار سال کشور تاجیکستان
تجربه زیستن در میان مردم و ماجراهای تلخ و شیرین و پرماجرای یک دوچرخه‌سوار
بازنویسی کتاب توسط سید ناصر هاشمی از نویسندگان طنز پرداز کشور
استفاده از بیش از 100 تصویر مصور رنگی و سیاه و  سفید  با کیفیت در کتاب
امکان سفر مجازی ویدئویی به صورت مستند در اول هر فصل از کتاب با اسکن کیوآرکد
طراحی جذاب و زیبا توسط  دوست عزیزم آقای سید علی حسینی
چاپ کتاب توسط نشر لوگوس از انتشارات معتبر کشور
موشن گرافیک این کتاب توسط دوست خوب تدوینگرم  آقای خلیل محمدی صورت پذیرفته است.
تعداد صفحات: 240 صفحه

قیمت: 200 هزار تومان
ارسال رایگان کتاب با خرید مستقیم از سایت لوگوس

www.irlogos.com

  • عدالت عابدینی
  • ۰
  • ۰

 

غذای تاجیکی

- این آش نیست! چلوگوشته
- نه این آشَ! آش با مزه هست. 


هر کاری می کنم به این آشپزهای تاجیکی بفهمانم نمی شود که نمی شود. آنها هم متقابلا حرف خودشان را می خواستند به من شیرفهم کنند. اصلا نمی فهمم که چرا این همه من اصرار دارم؟  آن هم در کشوری که  میهمانشان هستم. 
از قبل هم شنیده بودم تاجیکستان 50 سال پیش ایران است، بعضی ها هم تخمینی بیش از این می زدند. از طرفی از برخی دوستان شنیدم که آنها هنوز در منطقه شان به برنج، آش می گویند.


-     بابا شما دیگه کی هستین؟


تا اینکه به کتاب ارزشمند سفرنامه پولاک برخوردم. شده بود برای من کتاب هدایت در این مورد خاص. 
پولاک از سال 1851 تا 1860 در ایران بوده است و از سال 1855 طبیب مخصوص شاه بود.  وی در این مدت، سفرنامه ای می نویسد. هر کسی این کتاب را بخواند یک سفر خوب و ارزان و با توشه ای از اطلاعات خواهد داشت. نمی دانم چرا ایرانی ها اینطور توصیفاتی از آن زمان ها نداشتند !؟
فصل فصل کتاب مطالبش خواندنی است. 
در بخش اول و قسمت غذاها، مفصل به غذای مردم و پادشاهان پرداخته است. اما صفحه 89  اش فتح البابی می شود برای کشفی بس بزرگ و مهم. در یک پالگراف خوردنی و خواندنی به مطلبی بس ارزشمندی بر می خورم. عین آن را نقل به قول راوی می کنم که می گوید. 

 

«گوشت را در آب می پزند و نخود در آن می ریزند. در این صورت به آن نخوداب یا آبگوشت می گویند؛ آن را با قسمتی از گوشت می کِشند و سر سفر می آورند. اما قسمت اعظم گوشت را قبل از اینکه خوب پخته شود از آب بیرون می آورند و در پلو می گذارند. حال اگر در نخود آب برنج بریزند و به آن میوه یا سبزی اضافه کنند، دیگر به آن آش می گویند.»


همین یک پالگراف کتاب بود و یک آدمی بود مثل من! باید اقدام عملی می کردم.
انگار که واکسن فایرز را بی هیچ حرف و حدیثی گرفته باشم سرشار از شوق و شعف می شوم. رقص می کنم. البته منظور از رقص تکان های مضحک سر و دست است و لاغیر. 
لودگی بس است بریم سر اصل کار. 
نخودها را حسابی خیس می کنم برای مدت یک روز برای جلوگیری از اتفاقات ناگوار درون معده ای!
از قصابی هم به اندازه مکفی گوشت گوساله تهیه می کنم. 
آبگوشتی آماده می کنم و به دستورالعمل بالا برنج را با آن می ریزم. و صد البته هویج رشته رشته شده و سبزیجات را هم به آن می افزایم که در توضیحات پولاک نیامده ولی در کشور تاجیکستان دیدم. 
سیب زمینی را هم تکه تکه کرده آن را هم اضافه می کنم(این رقم را می فهمم که اصلا جزو برنامه آش نبوده اشتباهی ریختم ولی بد هم نشد)
خلاصه غذا ما حاضر شد 
چه آشی شد!
باور کنید خیلی حال کردم با این آشم.

 

-    سفر تاجیکستان مربوط به سفر چند سال پیشم با دوچرخه به این کشور بود
 

  • عدالت عابدینی